سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :129
بازدید دیروز :2
کل بازدید :25651
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/9/12
8:6 ع
دیروز ناهید رو دیدم یکی از بهترین دوستان صمیمی،بیست روزی میشد خبری ازش نداشتم،
خیلی تغییر کرده بود.
راستش اول نشناختمش تو شک بودم.
وقتی دیدم باشتاب وگرمی بطرفم میاد فهمیدم خودشه.
بعد از کلی سلام واحوالپرسی اردش پرسیدم ،چرا اینقد لاغر ورنگ پریده شدی دختر!
بخدانشناختمت...
لبخندی شیرین زد وگفت: چی بگم؟
راستش از اول سال تا چند روز پیش تو بیمارستان بستری بودم.!
محکم بغلش کردم با ناراحتی حسابی ازش معذرت خواهی کردم که سراغی ازش نگرفته بودم.
اما اون با کمال معرفت گفت: نه عزیزم نخواستم به کسی خبر بدم.
داشتن دوست خوب نعمته ،منو بگو که خیال میکردم روزای عید همه شاد ومسرورن وهیشکی مشکلی نداره،غافل از اینکه در غفلتم.
92/1/16::: 11:50 ص
نظر()